
آینه
آینه
قاپ یا تاسی است که نتوان گفت به چه پایه ای نشسته است.
در
گذشته های دور آینه را از آهن یا روی می ساختند. استاد
کاران ماهر آهن را با آب و آتش می پروراندند تا آینه
گردد. سخن وران و چکامه سرایان در باره زنگار گرفتگی آهن
به کنایه سخن ها سروده اند. سعدی در بوستان چنین سروده
است:
پیاپی
بیفشان از آینه گرد –
که مصقل نگیرد چو زنگار خورد
در
گذشته رسم بود که چون رویه آینه زنگار می گرفت با خاک و
خاکستر و سُم اسب زنگش می زدودند تا درخشان گردد.
حافظ چنین سروده است:
هیچ رویی
نشود آینه ی حجله ی بخت
مگر
آن روی که مالند در آن سم سمند
***
سالها دل طلب جام جم از ما میکرد
وان چه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد
دیدمش خرم و خندان قدح باده به دست
و اندر آن آینه صد گونه تماشا میکرد
**
جلوه گاه رخ او دیده من تنها نیست
ماه و خورشید همین آینه میگردانند
در
ادبیات فارسی ساخته های گونه گون و بر آمده از آینه بسی
فراوان است همچون:
آینه
عیب را چنان که هست می نماید و دل باید که چون آینه صاف
باشد تا انوار حق بر آن متجلی گردد
مولوی
سوگند خورده بودم کز دل سخن نگویم
دل آینهست و رو را ناچار مینماید
هلا که شاهد جان آینه همیجوید
به صیقل آینهها را ز زنگ بزداید
جامی
هر چه از عیب خود معاینه دید
همه را از صفات آینه دید
نظامی
خاکستری ار ز خاک سودی
صد آینه را بدان زدودی
از
"آینه دار"
سخن رفته است:
سلمانی؛ آنکه آینه پیش روی عروس می گرفته است تا زیبایی و
دلفریبی خود را در آن ببیند. و نیز شاید به سبب کمیابی
آینه در دورانهای دور گرداندن آن در کوی و برزن پیشه ای
بوده است.
" آینه پیل"
" آینه پیل" این آینه گونه ای از زنگ و درای یا سازی فلزی
از خانواده ی سازهای کوبه ای بود که بر پشت پیلان بسته و
یا می آویختند و یا به قولی آهن درخشان شده ای بود که
برای روشنی دادن بر پیشانی یا پشت پیل می بستند.
"چهار
آینه"
"چهار
آینه"
گونه ای جامه رزم دارای چهار تکه آهن درخسان شده و آینه
مانند بود.
افزون
بر این ها نظامی گنجوی از "آینه درد" یاد کرده است؛
"آینه
درد"
"آینه
درد"
آینه ای است که در قدیم برای دریافتن اینکه بیمار زنده است
یا نه، پیش روی و در برابر دهان بیمار می گرفتند؛ اگر آینه
تیره می شد در می یافتند که بیمار زنده است.
همگان
آینه را شگون دار می دانند و هم از این رو بر سر سفره
عقد آینه بخت می نهند.
بر سفره هفت سین، در خانه ی تازه و جاهایی از این گونه
آینه می نهند. شکستن آینه را بد یُمن می دانند.
در
گذشته رسم بر این بود که چون کسی به برای سفر از خانه
بیرون می رفت، خویشان و دوستان وی چند برگ سبز بر آینه ای
گداشته آب بر آن می ریختند و آن را نشانی از زود به هم
رسیدن می پنداشتند.
"آینه
ی دِق"
"آینه
ی دِق"آینه
ای است که رویه اش تا اندازه ای ناهموار است و از این رو
تصویر را زشت و کج نشان می دهد.
در
ادبیات نوین از "آنیه
ی دِق"
نیز در کنایه از آدم اخمو ، غمگین و ترشرو سخن رفته است.
برگرفته ای از فرهنگ ادبیات فارسی
"با
اندکی افزون و کاهش" |